آوازخدایان۲

 

ü  چهر هائیکه بت گران هوسناک ازپیکرخواسته های خودباهزاران سهوولغزش می تراشند،هرگزکام بخش نیست وواقع بینان رابه تمسخروامی دارد.

ü  هوسبازان نمی تواننددردل خودزیست کنند،زیرادرسرائی که مرده ئی متعفن درآن متلاشی شده باشدزندگی دشواراست.

ü  قوانین تبه کاران راههای ناجوانمردی رابرای تامین خوشگذرانی انبوهی حریص ازدسترنج ساده دلان غافل،هموارمی کند.واصولش ازعقایدشخصیت های انفرادی که به رعایت آدابی ساختگی پیوسته است اخذشده،که اگرهم فلسفه های فریبنده ئی داشته باشدبه مثابه حجاب هائی است برچهره حقیقت آدمی.

ü  کهنگی عقاید،زمینه مساعدی برنشرخرافات وتعدی متجاوزان ومتحجران به حقوق بشریت است.انسان واقعی به جنبه های تقلیدی اهمیت نمی دهدوتقوی ودانش خودرادرقلب پوشیده ودرنهایت سادگی زندگی می کند.

ü     ابداعات سرشت روحی پیک حیات آدمی است.

ü  هرچه درمعرض فسادوتباهی وفناست،پرورنده خشم،طمع،ترس،ناامیدی،پیری،مرض،اندوه ومرگ است.

ü     اینهاعمٌال مرگندکه باآدمی متولدشده اند.

ü     ازحمایت ویاآزردن پرورش یافتگان زمین،فضائل آسمان هاشناخته نمی شود.

ü  جنبه های شاعرانه که بافلسفه زمان انتشارمی یابددرردیف انحرافات پندارآدمی برحواشی ناشناخته های روح است.

ü  خودسری وغفلت روشی است که انسان ازکتاب تفردکسب کرده،ازاین رو است که گمشدگان معانی ابدیت رادرک نمی کنند.

ü     دل فرشتگان آسمانی مملوازامیدوآرامش است.

ü     درسرنوشت طبیعت عهدهای آدمی آشکاراست ولی به حواس انسانی ناشناخت می آید.

ü  سٌرعمیق وجودازآمیزش عوامل مخفی وآشکارکشف می شودوانسان ازاین طریق به اصول حقیقی ابدیت آشنامیگردد.

 

 

آوازخدایان۱

v    خداوندبرجانهااحاطه داردووجودبه کلماتش گویاست.

v    ایام مردگان به حساب حیات درنمی آید.

v    غافلان به بنای خانه گورخویش مشغولندونعمت هارابه پلیدی آلوده میسازند.

v    روح انسانی ازناسازگاری خاک رنگ عصیان گرفت والا پلیدی وزشتی اززمین نمی روید.عصیان وهوس همزمان باتولدانسان زائیده شده.علت همزیستی شریران بایکدیگروحشت وترس ازعواقب عصیان است.

v    لیکن فقیران به سادگی ازهمه مواهب وجودبرخوردارندودرزمان خودزندگی می کنندوکشت هایشان نابهنگام به حصادنمیرود.

v    هوس هاوامیال مفسدان مانندسبزه های کوتاه وبی ثمرکه جریان آب رادرزیر ساقه هامخفی میسازد،گذشت عمرشان راپوشیده وهنوزآرزوهابه رویشان لبخندی نزده که ازنوشیدن جام مرگ گریان ومنقطع میگردند.

v    گورکن مزدوری است که ازبنای قبرهاعیش می کندوافعالش نمودارزندگی کلیه آزمندان است.

v    برای آدمی بزرگترین وحشت وعذاب آنستکه به گناهانش سپرده شودودرروزخودبدانهابرخیزد.

v    آزمندوحریص مانندکودکی است شکم باره که همواره به سفره همسایگان رشک می برد.

v    همانطورکه قوانین کیفری دلیل وجودبزه وتباهکاری است،خواسته های حریصان نمودارکم ظرفی وپستی آنان است.

v    آنچه گناهکاران راازدرون رنج می دهدآشفتگی پندارازملاحظه مناظرهیجان انگیزپلیدی است.

پدیده های فکر

ü  ای نگاه دارنده،تمنایم ازتواین است،تاپیش ازآنکه دمم ازسینه برنیایدونفسم گلوگیرشودبه خواست دل من،چنانچه توخواسته باشی،پاسخ ده وامیددل مرابه عطای خودافزونی بخش.

ü  ای راستیها،تانابهنگام نیست،مست ودل انگیزبه درون سینه من که حجله آرامش است فرودآیید،وجان منتظرم رامتمتع سازیدزیراوقت من بیرحمانه درگذراست.

ü  درودمن به جان هایی که گرمی عشق رادرعین جوانی مقدس داشته اند،وبه آن هنگام که آفتاب ازسوختن وماه ازفروغ وآسمان اززیبایی ودنیاازکشش وجان هاازشوق میافتندقلبشان به سرمایه تقوی پرقوت است.

ü  انوارحقیقت ازروزنه دلهازبانه می کشد،اماقلبهادربوته امیال زودگذرگرم آرزوهای کوتاه وناپایداراست.

ü  بشربه کژروی وتباهی وعصیان اصرارمی ورزدوازآوارگی جان خودهراسناک نمی شوداماطیورازدام و وحوش ازتله گریزانند.

ü     خداوندی که ازنظرحصول مقاصددنیوی پرستش می شودعظیم نیست.

ü     اندیشه رامستقیم کن تادرزوایای خواسته های ملکی پوسیده نشوی.

ü  هدایت به اتحاددماغ ودل وحواس وطبیعت است،وگمراهی نفوس ازدرهم ریختگی وتباین این چهار.

ü     زهی که به راستی کشیده شودتیرش بسوی دروغ وکژی کمانه نمیکند.

ü     دلهایی که به هوس پرورش یافته ناچاربه خیانت عهدمی بندند.

ü  چندان عصیان مکن که ازکراهت درزمین متروک شوی شایدحیات فرزندان توبرتوآمرزش باشد

یادداشت یونانی

Hadesجایگاه مردان دراساطیریونان

Nereid هریک ازپنجاه حوری دریایی،دختران نروس خدای دریا

Gorgon گورگون هاسه تن بودندازمیان این سه فقط مدوزفناناپذیربودمعمولاعنوان گورگون به مدوزداده می شدواوراگورگون اصلی می دانستندسرآنهاراتعدادی مار احاطه کرده بوددندانهای بزرگی ماننددندانهای گرازداشتندودارای دست های مفرغی وهمچنین بالهای زرین بودندکه به کمک آنهامی توانستندبه پروازدرآیندچشم های آنهابسیارشفاف ونگاهشان به حدی نافذبودکه هرکس برآن نظرمی کردبه تخته سنگی تبدیل می شد(فرهنگ اساطیریونان ورم)

Zalongon پرتگاهی دراپیروس،که درتاریخ یونان مشهوراست در18دسامبر1803درهمین پرتگاه بودکه پنجاه وهفتمین زن یونانی مرگ رابه افتادن به دست ترکان ترجیح داد.این زنان پس ازپرتاب بچه هایشان به پایین دایره ای تشکیل می دادندوآنقدرمی رقصیدندتاازپرتگاه فرومی افتادندوبه کام مرگ می رفتند.

Atlantis جزیره ای که سابقا گوینددرمغرب جبل الطارق وجودداشته وبراثرزلزله به دریافرورفته است

Bacchus باکوس،یادیونیزوس خدای شراب وخلسه دراساطیریونان

Ares آرس خداوندجنگ دراساطیریونان

Aphrodite افرودیت، الهه عشق

آتنا، الهه عقل انسانی

Silene سیلن نام عمومی ساتیرهایی است که به سن پیری می رسیدند،یکی ازساتیرها که طبق روایات باستانی دیونیزوس(خدای شراب وخلسه)راپرورش دادسیلن نام داشت.سیلن بسیارزشت بود،بینی کوتاه وپهن،لب های ضخیم وچشمانی شبیه چشم گاوداشت.وی دارای شکم بسیاربزرگی بودومعمولااوراسواربرخری تصویرمی کردند.سیلن که همیشه مست بود،به زحمت می توانست تعادل خودرابرروی خرحفظ کند.

Satyrs ساتیرها همراهان وملتمزین دیونیزوس(خدای شراب وخلسه).دم بلندوپرمویی شبیه به دم اسب داشتند.چنین می پنداشتندکه آنهاهمیشه درییلاق هابه رقص وپایکوبی مشغولند.

آپولو،خدای روشنایی

زئوس خدای خدایان

پرندگان استیمفالوس دریکی ازجنگل های انبوه کناردریاچه استمفالزندگی می کردندمیوه های باغ هاطعمه آنهابودوبه محصولات دیگرهم زیان فراوان واردمی کردندبه همین مناسبت اوریسته،هراکلس(هرکول)رامامورازمیان بردن آنهاکردهراکلس قاشقک هایی ازمفرغ ساخت که صدای آنهاپرندگان راازجنگل بیرون کشیدوهراکلس،به آسانی همه راباتیرکشت.(یکی ازدوازده خوان هراکلس)

دوازده خوان هراکلس(هرکول-خدای قدرت)شرح اعمالی است که هرکول به دستورپسرعم خوداوریسته انجام داده است ازلحاظ عرفانی،عملیات وی برای نشان دادن«آزمایش روح»بود،که به تدریج ازبندگی بدن وهوس هاآزادشده،خودرابه مرحله خدایی می رساند.نام خوان هابه اختصار:شیر نمه،اژدهای لرن،گراز اریمانت،ماده غزال سرینی،پرندگان دریاچه استیمفال،اصطبل های اوژیاس،گاوکرت،مادیان های دیومد،کمربندملکه هیپولیته،گاوان گریون،سگ سربر،سیب های زرین هسپریدها

Chimera شیمر،حیوان خیالی وموهومی بودکه به شیروماده بزی شباهت داشت.گاهی اورابه شکل حیوانی باسرشیر،پیکرماده بز و دم باریک،وزمانی وی راحیوانی که یک سر شیر ویک سر بز داشت می پنداشتند.

Argus آرگوس،دراساطیریونان نام شخصی است که هزارچشم داشت وبه صورت نگهبان ازوی استفاده می شد.

Augias اوژیاس به بیرون ریختن فضولات حیوانات ازاصطبل هاتوجهی نداشت.اوریسته برای تحقیرهراکلس،پاک کردن آن اصطبل هارابه عهده اوگذاشت.هراکلس(هرکول)باتغییرمسیررودخانه آلفی وواردکردن آن به حیاط اصطبل،تعهدخودرابه انجام رسانیدولی اوژیاس،که قول داده بودقسمتی ازکشورخودرابه هراکلس واگذارد،به وعده وفانکرد.