v خداوندبرجانهااحاطه داردووجودبه کلماتش گویاست.
v ایام مردگان به حساب حیات درنمی آید.
v غافلان به بنای خانه گورخویش مشغولندونعمت هارابه پلیدی آلوده میسازند.
v روح انسانی ازناسازگاری خاک رنگ عصیان گرفت والا پلیدی وزشتی اززمین نمی روید.عصیان وهوس همزمان باتولدانسان زائیده شده.علت همزیستی شریران بایکدیگروحشت وترس ازعواقب عصیان است.
v لیکن فقیران به سادگی ازهمه مواهب وجودبرخوردارندودرزمان خودزندگی می کنندوکشت هایشان نابهنگام به حصادنمیرود.
v هوس هاوامیال مفسدان مانندسبزه های کوتاه وبی ثمرکه جریان آب رادرزیر ساقه هامخفی میسازد،گذشت عمرشان راپوشیده وهنوزآرزوهابه رویشان لبخندی نزده که ازنوشیدن جام مرگ گریان ومنقطع میگردند.
v گورکن مزدوری است که ازبنای قبرهاعیش می کندوافعالش نمودارزندگی کلیه آزمندان است.
v برای آدمی بزرگترین وحشت وعذاب آنستکه به گناهانش سپرده شودودرروزخودبدانهابرخیزد.
v آزمندوحریص مانندکودکی است شکم باره که همواره به سفره همسایگان رشک می برد.
v همانطورکه قوانین کیفری دلیل وجودبزه وتباهکاری است،خواسته های حریصان نمودارکم ظرفی وپستی آنان است.
v آنچه گناهکاران راازدرون رنج می دهدآشفتگی پندارازملاحظه مناظرهیجان انگیزپلیدی است.