آرامش قلبی انسان های واقعی پرشکوه ترازآشفتگی خاطرعاصیان است.
خدایان مانند ابرها سایه می افکنند و می بارند و ثمرشان افزونی نعمت در زمینهای مستعد است.
جاده حیات راههای ساده ولی گیج کننده ای دارد.
قاصدانِ وقت ، نامه عمر را به سرعت وباعشق و بی تاخیر به مقصد میرسانند،اما آدمی بر تخت روان خاک به غفلت تکیه زده و گمان می دارد که درآن تا ابد ساکن خواهد ماند.
در وجود دانایان تزلزل نیست،انسان واقعی آسمانی و زمینی است که به اعتدال زیست می کند، در مصائب صبور و در شادی ها متقی است.
انسان تنها زندگی می کند ودر طول راه حیات با همه بیگانه است ، حتی با دقایق عمر خویش. در این سفر بی بازگشت اندوه آرزوها طراوت چهره اش را شکسته و همواره در گرو گذشته و آینده خویش به سوئی مبهم قدم برمی دارد و نشانیهای گم کرده خود را که در جانش مخفی شده است از غیر می پرسد و عجب تر آنکه هنوز او را نیافته می میرد.
آنانکه ناداری خود را میدانند ثروت خواهند یافت و آنانکه میدانند گم کرده ئی دارند جستجو کرده و می یابند
«آنچه مقدّس است، به سگان مدهید و نهمرواریدهای خود را پیش گرازان اندازید، مبادا آنها را پایمال کنند و برگشته، شما را بدرند.