دنیای نادانان و دیوانگان بسیار حسرت بار و تمسخرآمیز است، در راهها مانند برگهای خشک و بیجان به وزش باد متحرکند.
زیرک ترن مردم آنانند که در مخفی گاههای جان، ناداری و نادانی خود را اعتراف می کنند.
غافلان دانش را بیرون از واقعیت خویش جستجو می کنند و قرن ها از حقیقت خود عقب تر گام برمی دارند.
باربران بارهای ناشناخته را در معابر حمل می کنند و به آنچه ندارند مباهی و مفتخرند.
دانش دانایان برای ناشنوایان خلاقیت دماغی ندارد.
بشر از جمع آوری غنائم کامیاب نخواهد شد بلکه حرص لطافت را درروح می کشد.
عواطف در روح خاموش آزمند مرده است و حریصان مانند کرمهایی از لاشه یکدیگر تغذیه می کنند.
بوی خون مست کننده روح آزمند است وبه پلیدی دلیرند.چشمان مردم آزمند راههای حیله را زود می شناسد و قوانین اخلاقی در قاموس زندگی آنها تعابیری خاص دارد که پاکی روح را آلوده می سازد.زمینی ها روح آدمی را به پستی سوق می دهند.