شطرنج

                  زندگی شطرنج دنیا و دل است

                       قصه ی پر رنج صدها مشکل است

                           شاه دل کیش هوسها می شود

                                پای اسب آرزوها در گل است

                                    فیل بخت ما عجب کج می رود

                                    در سر ما بس خیالی باطل است

                                ما نسنجیده پی فرزین او

                             غافل از اینکه حریفی قابل است

                          مهرهای عمر من نیمش برفت

                    مهرهای او تمامش کامل است

پرکن پیاله را 

 کین آب آتشین دیریست ره به حال خرابم نمیبرد 

این جامها که در پی هم میشود تهی           

دریای آتشست که ریزم به کام خویش 

گرداب می رباید و آبم نمی برد 

من با سمند سرکش و جادویی شراب 

تا بیکران عالم پندار رفته ام 

تا دشت پر ستاره اندیشه های ژرف 

تا مرز ناشناخته مرگ و زندگی 

تا کوچه باغ خاطره های گریزپا ، تا شهر یادها 

دیگر شراب هم جز تا کنار بستر خوابم نمی برد 

پر کن پیاله را 

هان ای عقاب عشق، از اوج قله های مه آلود دوردست 

پرواز کن به دشت غم انگیز عمر من  

آنجا ببر مرا که شرابم نمی برد 

در راه زندگی با این همه تلاش و تقلا و تشنگی 

با این که ناله می کشم از دل که آب،آب 

دیگر فریب هم به سرابم نمی برد 

پر کن پیاله را

کاش هرگز در محبت شک نبود

                                    تکسوار مهربانی تک نبود

کاش بر لوحی که بر جان و دل است

                                           واژه تلخ خیانت حک نبود

 

 مردِ روحانی روزی با خداوند مکالمه ای داشت خداونددوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هست
خداوند آن مرد روحانی را به سمت دو در هدایت کرد و یکی از آنها را باز کرد مرد نگاهی به داخل انداخت درست در وسط اتاق یک میز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن یک ظرف خورش بود و آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد
افرادی که دور میز نشسته بودند بسیار لاغر مردنی و مریض حال بودند به نظر قحطی زده می آمدن آنها در دست خود قاشق هایی با دسته بسیار بلند داشتند که این دسته ها به بالای بازوهایشان وصل شده بود و هر کدام از آنها به راحتی می توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پُر کنند. اما از آن جایی که این دسته ها از بازوهایشان بلند تر بود، نمی توانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند
مرد روحانی با دیدن صحنه بدبختی و عذاب آنها غمگین شد. خداوند گفت تو جهنم را دیدی

آنها به سمت اتاق بعدی رفتند و خدا
در را باز کرد آنجا هم دقیقا مثل اتاق قبلی بود. یک میز گرد با یک ظرف خورش روی آن که دهان مرد را آب انداخت
افرادِ دور میز مثل جای قبل همان قاشق های دسته بلند را داشتند ولی به اندازه کافی قوی و تپل بوده می گفتند و می خندیدند مرد روحانی گفت نمی فهمم

خداوند جواب داد ساده است فقط احتیاج به یک مهارت دارد! می بینی اینها یاد گرفته اند که به همدیگر غذا بدهند در حالی که آدم های طمع کار تنها به خودشان فکر می کنند

 

عشق واقعي

ميگن هرگز آسمان به زمين نميرسه!ميگن افق فقط به خاطر خطاي ديدبوجود مياد

يه روز تو ساحل نشسته بودم.به دريا نگاه مي‌كردم.صاف و آرام بود.لاجوردي آسمان در دل دريا خودنمايي مي‌كردآفتاب هم ميدرخشيد و قطرات دريا را براي اقامتي آسماني به بالا فرا مي‌خواندنسيم خنكي مي‌وزيد و صداي امواج كوچك دريا موسيقي متن اين تصوير آبي رنگ مقابل من بود

هيچ وقت آسمان به زمين نميرسدپيش خودم گفتم چرا از دور كه به آب نگاه مي‌كني هميشه آبي رنگ هست چرا هميشه تو نقاشيها بايد رنگ آب را آبي كشيد اما وقتي كه آب دريا يا كلا آب را در مشت بگيري هيچ رنگي نداره

به اين فكر مي‌كردم كه چند شب پيش كه آمدم كنار دريا هيچ نسيمي نمي‌وزيد و آسمان پر از ستاره بود اما دريا مواج بودالبته نه مواجي كه خرابي به بار بياردبه اين فكر ميكردم كه چرا وقتي ابرهاي سياه در آسمان هست دريا اينقدر خمشگين هست و خودش را به اين طرف و آنطرف مي‌كوبه

اما زماني كه هوا آفتابيست و خورشيد خانم در دل آسمان هست دريا اينقدر ساكت وآرام و زيباست

همين حين كسي از كنارم گذشت و داشت شعري از حافظ مي‌خواند كه مثل اكثر شعرهاي حافظ مضموني از عشق و عاشقي داشت

عشق علاقه شديد قلبي بيش از اندازه كسي را دوست داشتن آنقدر دوست داستن كه آدم از خودش هم بگذره دگرخواهي و

اين فكرها از ذهنم ميگذشت و نگاهم معطوف دريا بود

چه رابطه‌اي ميتواند بين دريا و آسمان باشدچه رابطه‌ايست كه آسمان زيبايي خودش را به دريا مي‌بخشد و دريا از اينكه آسمان غمگين مي‌شود به تلاطم و ناراحتي مي‌افتد

عشق تنها عشق است آره رابطه بين آسمان و دريا چيزي جز عشق نيست وقتي آسمان پر از ستاره است،دريا از شدت زيبايي آسمان تقلا ميكند تا خودرا به بالا بكشدوقتي آسمان را ابرهاي سياه و غمناك دربرميگيرد،دريا مي‌غرد چون تاب شكهاي آسمان را ندارد

و آسمان نعره ميزند چون دريا را متلاطم ميبيندعشق را از دريا و آسمان ميتواند آموخت آن رنگش را ميدهد تا دريا زيبا شود و اين يكي وجود خود را ميدهد.هريك براي زيبا شدن آن يكي در تلاش هستندهركدام از خود ميگذرند تا ديگري بهتر باشد.هيچكدام طاقت ديدن غم همديگر را ندارند و هميشه هم از همديگر دور مي‌مانند اما خود را وقف هم ميكنند

بايد عشق را از دريا و آسمان آموخت كه هر لحظه‌شان نشاني از عشق است و حقيقتي از عشق را نمايان مي‌كند حتي غروب خورشيد داغ در دل درياي سرد

 

خدایا
 
شاید مرا دیگر فردایی نباشد.
 
پس امروز را به من ببخش تا آنرا در هوای تو سر کنم.
 
شاید دیگر الهامی نباشد تا باز از تو گویم پس بگذار در تکرار سخن آخر بمانم
و در جایی که جز من و تو کس دیگری نیست خود را از آن تو بدانم
 
که تو مرا برای خود آفریدی
 
زندگی را با نگاهی بمن آموختی و مرا در مرگ دریافتی و تو با صداقت
 بمن گفتی دنیا بی مهر است .
 
تو از وفای جهان دیگری گفتی پس مجموعه ای از مهرت تردید مرا شکست
ودرملک تو از غیرتو بی نیاز گشتم
 
ای آنکه تولدم را بمن بخشیدی جز زندگی چه دارم که در پایت بریزم
 
 

 

 

 

آسان ترین راه

آسان ترین راه آشنایی ، یک سلام است ، ولی گرم و صمیمی

آسان ترین راه قدردانی یک تشکر ساده است ولی خالص و                              صمیمانه          

آسان ترین راه عذر خواهی عدم تکرار اشتباه قبلی است

آسان ترین راه ابراز عشق به زبان آوردن آن است

آسان ترین راه رسیدن به هدف خط مستقیم است

آسان ترین راه پول در آوردن آن است که همواره در کارت رعایت انصاف را بکنی

آسان ترین راه احترام  اجتناب از گزافه گویی و گنده گویی است

آسان ترین راه جلب محبت ، آن است که تو نیز متقابلا عشق بورزی و محبت کنی

آسان ترین راه مبارزه با مشکلات روبرو شدن با آنهاست نه فرار

آسان ترین راه رسیدن به آرامش آن است که سالم و بی غل و غش زندگی کنی

آسان ترین دوستی همیشه بهترین دوستی نیست این را به خاطر بسپار

آسان ترین بحث حث در باره چیزهای خوب و امیدوار کننده است سان ترین برد آن است که خود را از پیش بازنده ندانی

آسان ترین راه خوب زیستن  ساده زیستن است

آسان ترین راه دوری از گناه آن است که همیشه بدانی چیزی به نام وجدان داری

آسان ترین و در عین حال با ارزش ترین عشق  بی ریا ترین آن است

آسان ترین راه بودن آن است که حس بودن همیشه در وجودت شعله ور باشد

آسان ترین راه راحت بودن آن است که خودت را همانطور که هستی بپذیری و در همه حال خودت باشی و بالاخره

 

آسان ترین راه خوشبخت زیستن آن است که همان طور که برا خودت ارزش قایلی برای دیگران نیز ارزش قایل شوی بدون توجه به موقعیت طرف مقابل  

حالا کمی مکث کنید و ببینید که

به همین راحتی می توانیدآسان و ساده

روزگار را به خوشی سپری کنید

ارزش های زندگی

 

مرد جواني در آرزوي ازدواج با دختر كشاورزي بود . 

كشاورز گفت : برو در آن قطعه زمين ، من سه گاو نر را آزاد مي كنم اگر توانستي دم يكي از اين گاوهای نر را بگيري من دخترم را بتو خواهم داد .
مرد قبول كرد .در طويله اولي كه بزرگترين در هم بود باز شد . باور كردني نبود . بزرگترين و خشمگين ترين گاوي كه در تمام عمرش ديده بود . گاو با سم به زمين مي كوبيد و به طرف مرد جوان حمله برد . جوان خود را كنار كشيد تا گاو از مرتع گذشت .
 

دومين در طويله كه كوچكتر از در اول بود باز شد . گاوي كوچكتر از قبلي كه با سرعت حركت كرد . جوان پيش خودش گفت : منطق  مي گويد اين را ولش كنم چون گاو بعدي كوچكتر است و اين ارزش جنگيدن ندارد . 

سومين در طويله هم باز شد و همانطور كه فكر ميكرد ضعيفترين و كوچكترين گاوي بود كه در تمام عمرش ديده بود . 

پس لبخندي زد در موقع مناسب روي گاو پريد و دستش را دراز كرد تا دم گاو را بگيرد ... اما ......... گاو دم نداشت!!!!  

زندگي پر از ارزشهاي دست يافتني است اما اگر به انها اجازه رد شدن بدهيم ممكن است كه ديگر هيچوقت نصيبمان نشود . براي همين سعي كن كه هميشه اولين شانس را دريابي .

 خدا رسيدن يه روز خوب رو قول داده

خدا روزی روزانه ، استراحت بعد از هركار سخت و کمک تو كارها و عشق جاودان رو قول داده . عجب روزی می شه اون روز

پس ناملايمات زندگی رو شکر بگو و فقط از خودش کمک بگير که اوجاودانه است و بس

نااميدی مثل جاده ای پر دست اندازه که از سرعت کم می کنه

اما همين دست انداز نويد يه جاده صاف و وسيع رو بهت می ده

زياد تو دست انداز نمون

وقتی حس کردی به اون چيزی كه می خواستی نرسيدی خدا رو شکر کن چون اون می خواد تو يه زمان مناسب ترا غافلگيرت کنه و يه چيزی فراتر از خواسته الانت بهت بده

يادت باشه تو نمی تونی كسی رو به زور عاشق خودت کنی

پس تنها كاری که می تونی بكنی اينه که شخصی دوست داشتنی باشی و در نظر مردم باارزش و شريف جلوه کنی

بهتر اينه که غرورت رو بخاطر عشقت فراموش کنی تا عشقت رو به خاطر غرورت

هيچ وقت يه دوست قديمی رو ترک نكن چرا که عمرا بتونی کسی رو پيدا کنی كه بتونه جای اونو بگيره