ü ای نگاه دارنده،تمنایم ازتواین است،تاپیش ازآنکه دمم ازسینه برنیایدونفسم گلوگیرشودبه خواست دل من،چنانچه توخواسته باشی،پاسخ ده وامیددل مرابه عطای خودافزونی بخش.
ü ای راستیها،تانابهنگام نیست،مست ودل انگیزبه درون سینه من که حجله آرامش است فرودآیید،وجان منتظرم رامتمتع سازیدزیراوقت من بیرحمانه درگذراست.
ü درودمن به جان هایی که گرمی عشق رادرعین جوانی مقدس داشته اند،وبه آن هنگام که آفتاب ازسوختن وماه ازفروغ وآسمان اززیبایی ودنیاازکشش وجان هاازشوق میافتندقلبشان به سرمایه تقوی پرقوت است.
ü انوارحقیقت ازروزنه دلهازبانه می کشد،اماقلبهادربوته امیال زودگذرگرم آرزوهای کوتاه وناپایداراست.
ü بشربه کژروی وتباهی وعصیان اصرارمی ورزدوازآوارگی جان خودهراسناک نمی شوداماطیورازدام و وحوش ازتله گریزانند.
ü خداوندی که ازنظرحصول مقاصددنیوی پرستش می شودعظیم نیست.
ü اندیشه رامستقیم کن تادرزوایای خواسته های ملکی پوسیده نشوی.
ü هدایت به اتحاددماغ ودل وحواس وطبیعت است،وگمراهی نفوس ازدرهم ریختگی وتباین این چهار.
ü زهی که به راستی کشیده شودتیرش بسوی دروغ وکژی کمانه نمیکند.
ü دلهایی که به هوس پرورش یافته ناچاربه خیانت عهدمی بندند.
ü چندان عصیان مکن که ازکراهت درزمین متروک شوی شایدحیات فرزندان توبرتوآمرزش باشد